Thursday, March 02, 2006

حجت مظاهر الهیه از دیدگاه امر بهایی نقل از کتاب مستطاب ایقان

" ... هرگز مظهری اکبر از انبیا نبوده و حجتی هم اکبر و اعظم از آیات مُنزله در ارض ظاهر نشده ، بلکه اعظم از این حجت ، حجتی ممکن نه الا ما شاء ربّک."

" سبحان الله کمال تحیّر حاصل است از عبادی که بعد از ارتفاع اعلام مدلول طلب دلیل می نمایند و بعد از ظهور شمس معلوم به اشارات علم تمسک جسته اند ؛ مثل آن است که از آفتاب در اثبات نور او حجت طلبند و یا از باران نیسان در اثبات فیضش برهان جویند ؛ حجت آفتاب نور اوست که اشراق نموده و عالم را فرا گرفته و برهان نیسان جود اوست که عالم را به ردای جدید تازه فرموده ، بلی کور از آفتاب جز گرمی حاصل ندارد و ارض جُرز از رحمت نیسان فضلی احصا ننماید :
( عجب نبود که از قرآن نصیبی نیست جز نقشی
که از خورشید جز گرمی نیابد چشم نا بینا ) "

" و دلیل و برهان دیگر که چون شمس بین دلائل مشرق است ؛ استقامت آن جمال ازلی است بر امر الهی که با اینکه در سن شباب بودند و امری که مخالف کل اهل ارض از وضیع و شریف و غنی و فقیر و عزیز و ذلیل و سلطان و رعیت بود با وجود این قیام بر آن امر فرمود چنانچه کل استماع نمودند و از هیچ کس و هیچ نفس خوف ننمودند و اعتنا نفرمودند ، آیا می شود این به غیر امر الهی و مشیّت ربانی ؟ قسم به خدا که اگر کسی فکر و خیال چنین امری نماید فی الفور هلاک شود و اگر قلبهای عالم را در قلبش جا دهی باز جسارت بر چنین امر مهم ننماید مگر به اذن الهی باشد و قلبش متصل به فیوضات رحمانی و نفسش مطمئن به عنایات ربانی."

انقطاع از دیدگاه امر بهایی نقل از کتاب مستطاب ایقان

" الباب المذکور فی بیان انّ العباد لن یصلوا إلی شاطئ بحر العرفان الا بالانقطاع الصرف عن کل من فی السموات والارض قدّسوا انفسکم یا اهل الارض لعلّ یصلنّ إلی مقام الّذی قدّر الله لکم و تدخلنّ فی سرادقٍ جعله الله فی سماء البیان مرفوعا."

" اگر قدری مرآت قلب را از غبار غرض ، پاک و لطیف فرمایی ، جمیع تلویحات کلمات کلمه جامعه ربوبیه را در هر ظهوری ادراک می نمایی و بر اسرار علم واقف می شوی ولیکن تا حجبات علمیه را که مصطلح بین عباد است به نار انقطاع نسوزانی ، به صبح نورانی علم حقیقی فائز نگردی."

" پس باید صدر را از جمیع آنچه شنیده شده پاک نمود و قلب را از همه تعلقات مقدس فرمود تا محل ادراک الهامات غیبی شود و خزینه اسرار علوم ربانی گردد."

" ولیکن ای برادر من ، شخص مجاهد که اراده نمود قدم طلب و سلوک در سبیل معرفت سلطان قدم گذارد باید در بدایت امر قلب را که محل ظهور و بروز تجلی اسرار غیبی الهی است از جمیع غبارات تیره علوم اکتسابی و اشارات مظاهر شیطانی پاک و منزه فرماید."

بیاناتی چند از کتاب مستطاب ایقان در باب عرفان و عمل – علم – غیبت – حسن خاتمه

" مقصود از تلاوت کتب و قرائت صحف در هر عصری ، ادراک معانی آن و بلوغ به معارج اسرار آن بوده و الا تلاوت بی معرفت را البته فائده کلی نباشد."

" و فهم کلمات الهیه و درک بیانات حمامات معنویه هیچ دخلی به علم ظاهری ندارد ؛ این منوط به صفای قلب و تزکیه نفوس و فراغت روح است."

" و علم به دوقسم منقسم است : علم الهی و علم شیطانی ؛ آن از الهامات سلطان حقیقی ، ظاهر و این از تخیلات انفس ظلمانی ، باهر، معلم آن حضرت باری و معلم این وساوس نفسانی ، بیان آن اتّقو الله یعلّمکن الله و بیان این العلم حجاب الاکبر ، اثمار آن شجر ، صبر و شوق و عرفان و محبت ، و اثمار این شجر ، کبر و غرور و نخوت."

" هر آنچه از آن معادن حکمت الهی و مخازن علم صمدانی ظاهر می شود علم همان است."

" باری ای برادر من ، لئالی علم ربانی جز از معادن الهی به دست نیاید و رائحه ریحان معنوی جز از گلزار حقیقی استشمام نشود و گلهای علوم احدیه جز از مدینه قلوب صافیه نروید."

" ... غیبت را ضلالت شمرد و به آن عرصه هرگز قدم نگذارد زیرا غیبت سراج منیر قلب را خاموش نماید و حیات دل را بمیراند."

" ... و بر عاصیان قلم عفو در کشد و به حقارت ننگرد زیرا حسن خاتمه مجهول است ؛ ای بسا عاصی که در حین موت به جوهر ایمان موفق شود و خمر بقا چشد و به ملأ اعلی شتابد و بسا مطیع و مؤمن که در وقت ارتقای روح تقلیب شود و به اسفل درکات میزان مقر یابد."