Saturday, March 11, 2006

گزیده هایی از بیانات طلعات مقدسه بهایی

الأدب قمیصی به زیّنا هیاکل عبادنا المقربین.
عاشروا مع الادیان کلّها بالروح والریحان.
اتلوا آیات الله فی کل صباح و مساء.
العظمة لله ربّ ما یری و ما لا یری ربّ العالمین.
امور سیاسیه کل راجع است به بیت العدل و عبادت بما انزله الله فی الکتاب.
سبب حزن مشوید تا چه رسد به فساد و نزاع.
نزاع و جدال شأن درندگان ارض بوده و هست.
عموم اهل عالم باید از ضُر دست و زبان شما آسوده باشند.
اصلاح عالم از اعمال طیبه طاهره و اخلاق راضیه مرضیه بوده ، ناصر امر اعمال است و معینش اخلاق ، خورشید بزرگی پرتو افکنده و ابر بخشش سایه گسترده ؛ با بهره کسی که خود را بی بهره نساخت و دوست را در این جامه بشناخت.
اهریمنان نفوسی هستند که حائل و مانعند مابین عباد و ارتفاع و ارتقاء مقاماتشان.
لیس الفخر لمن یحب الوطن بل لمن یحب العالم.
امروز جنودی که ناصر امرند اعمال و اخلاق است طوبی لمن تمسک بهما و ویل للمعرضین. یا حزب الله شما را به ادب وصیت می نمایم و اوست در مقام اول سید اخلاق. طوبی از برای نفسی که به نور ادب منور و به طراز راستی مزین گشت. دارای ادب دارای مقام بزرگ است امید آنکه این مظلوم و کل به آن فائز و به آن متمسک و به آن متشبث و به آن ناظر باشیم این است حکم محکم که از قلم اسم اعظم جاری و نازل گشته.
ای اهل عالم سراپرده یگانگی بلند شد به چشم بیگانگان یکدیگر را نبینید همه بار یک دارید و برگ یک شاخسار.
ملائکه آن نفوسی هستند که به قوای روحانیه صفات بشریه را به نار محبت الهی سوختند و به صفات عالین و کروبین متصف گشتند.
صلوة اس اساس امر الهی است و سبب روح و حیات قلوب رحمانی.
قد فرض علیکم الصلوة والصوم من اول البلوغ امراً من لدی الله ربکم و رب آبائکم الاولین. لو تلقی علی الصخرة لتتحرک و تنطق و علی الجبل لیمرّ و یجری طوبی لمن قرء و کان من العاملین.
فی الحقیقه در ارشاد ناس و القاء کلمه الهی و ابلاغ پیام آسمانی که از جانب خداوند مقتدر مجید بر آن مأمور بوده کوتاهی نرفت.
وسیع باش و متحمل هر حالت.
بهتری و کهتری که به میان آمد عالم خراب و ویران مشاهده گشت.
اگر افق اعلی از زخرف دنیا خالیست ولکن در خزائن توکل و تفویض از برای وراث میراث مرغوب لا عدل له گذاشتیم گنج نگذاشتیم و بر رنج نیفزودیم. ایمُ الله در ثروت خوف مستور و خطر مکنون انظروا ثم اذکروا ما انزله الرحمن فی الفرقان ویل لکل همزة لمزة الذی جمع مالا و عدّده. ثروت عالم را وفایی نه آنچه را فنا اخذ نماید و تغییر پذیرد لایق اعتنا نبوده و نیست مگر علی قدر معلوم.
مقام انسان بزرگ است اگر به حق و راستی تمسک نماید و بر امر ثابت و راسخ باشد.
براستی می گویم تقوی سردار اعظم است از برای نصرت امر الهی.
کنز حقیقی از برای انسان علم اوست.
فضل الانسان فی الخدمة والکمال لا فی الزینة والثروة والمال.
قِلّ الحسد یا کل الجسد.
استقامت شرط راه است و دلیل تقرب بارگاه.
در وجود آیتی موجود و آن انسان را از آنچه شایسته و لایق نیست منع می نماید و حراست می فرماید و نام آن را حیا گذارده اند ولکن این فقره مخصوص است به معدودی کل دارای این مقام نبوده و نیستند.
رایحه منتنه ریا را هر عاقل هوشمندی ادراک نماید.
بهایی یعنی جامع جمیع کمالات انسانی.
اهل بها باید سردفتر دانایی باشند.
بهاییان در نزد کل سردفتر دانایی باشند.
دین عبارت است از روابط ضروریه منبعث از حقایق اشیاء.
محبت نور است در هر خانه بتابد و عداوت ظلمت است در هر کاشانه لانه نماید.
گفتار درشت به جای شمشیر دیده می شود و نرم آن به جای شیر.
باری هر کاری که به الفت و محبت و خلوص نیت فیصل شود نتیجه اش انوار است و اگر ادنی اغبراری حاصل شود نتیجه اش ظلمات فوق ظلمات است.
اول فریضه اصحاب شور خلوص نیت و نورانیت حقیقت و انقطاع از ما سی الله وانجذاب به نفحات الله و خضوع و خشوع بین احبا و صبر و تحمل بر بلا و بندگی عتبه سامیه الهیه است و چون به این صفات موفق و مؤید گردند نصرت ملکوت غیب ابهی احاطه نماید.
یاران الهی باید به موجب وصایا و نصایح نور حقیقت جمال قدم روحی لعتبة الفدا قیام کنند و هر یک را به موقع اجرا گذارند نه اینکه مجرد بخوانند و مودوع اوراق و الواح گذارند. باید اوامر روحانیه و جسمانیه اسم اعظم روحی لعتبة الفدا در حیّز شهود جلوه نماید و در احوال و اطوار یاران مجسم و مصور گردد و الا چه ثمری و چه اثری.
از مجلس علم و دانش به خلوتگاه غیب راه نبوده و نیست.
علم اعظم منقبت عالم انسانی است.
علم به منزله جناح است از برای وجود و مرقاة است از برای صعود.
نظافت ظاهره هر چند امری است جسمانی ولکن تأثیر شدید در روحانیات دارد.
بارقه حقیقت شعاع ساطعه از تصادم افکار است.
إن الانسان مرّة یرفعه الخضوع إلی سماء العزة والاقتدار و اخری ینزله الغرور إلی اسفل مقام الذلة والانکسار.
آسمان حکمت الهی به دو نیر روشن و منیر؛ مشورت و شفقت.
بهایی را یه صفت شناسند نه به اسم و به خُلق پی برند نه به جسم یعنی چون شخصی یابند در گفتار آیت توحید و در رفتار جوهر تجرید و در کردار حقیقت تقدیس فریاد برآرند که این بهایی است والّا وا اَسفا علینا بما فرّطنا فی جنب الله.
یا حزب الله مربی عالم عدل است چه که دارای دو رکن است مجازات و مکافات و این دو رکن دو چشمه اند از برای حیات اهل عالم.
خیمه نظم عالم به دو ستون قائم و برپاست ؛ مجازات و مکافات.
طوبی لمن تزیّن بطراز الآداب والاخلاق إنّه ممّن نصر ربّه بالعمل الواضح المبین.
اهل بها کسانی هستند که اگر به وادی ذهب و فضه رسند چون برق درگذرند و ابدا اعتنا ننمایند.
فتح و ظفر در این قرن انور نصیب مؤمن نیک رفتار است نه عالِم بد کردار.
آنچه سبب فوز و فلاح و نجاح است خدمت امرالله است والا عمر بیهوده می گذرد و ابدا نتیجه ندارد.
آنچه را محفل روحانی مصلحت بدانند اگر به من تکلیف کنند مجری می دارم و ابدا توقف ننمایم.
یاران الهی باید اعضای محفل خویش را در تمام امور نمایندگان خویش دانند و امنای الهی محسوب نمایند هر حکمی را محفل صادر نماید به دل و جان اجرا نمایند.
الیوم حقایق مقدسه ملاء اعلی در جنت علیا آرزوی رجوع به این عالم می نمایند تا موفق به خدمتی به آستان جمال ابهی گردند و به عبودیت عتبه مقدسه قیام کنند.
لحظات عین رحمانیت منعطف به نفوسی است که در عالم هستی جز محویت و نیستی در سبیل الهی ندارند.
کل چه در داخل و چه در خارج محفل باید اطاعت و انقیاد به اعضای محفل نمایند و تصویب وتأیید اجرائاتش نمایند ولو اینکه رأی اکثریت مخالف واقع و عاری از صواب باشد.
حق شاهد و گواه است که ضری از برای امر الیوم اعظم از فساد و نزاع و جدال و کدورت و برودت مابین احباب نبوده و نیست.
تا اتحاد و اتفاق کامل در بین احباب جلوه ننماید و محکم و ثابت نگردد امر عزیز الهی در حالت توقف باقی و از فتح و ظفر ممنوع و محروم.
لعمری من شرب رحیق الانصاف من ایادی الالطاف إنّه یطوف حول اوامری المشرقة من افق الابداع.
لا تحسبنّ إنّا نزلناکم الاحکام بل فتحنا ختم الرحیق المختوم بأصابع القدرة و الاقتدار.
قد حرّم علیکم القتل والزنا ثمّ الغیبة و الافتراء اجتنبوا عما نهیتم عنه فی الصحائف والالواح.
ابغض الناس عندالله من یقعد و یطلب تمسّکوا بحبل الاسباب متوکّلین علی الله مسبّب الاسباب.
یا عباد الرحمن قوموا علی خدمة الامر علی شأن لا تأخذکم الاحزان من الذین کفروا بمطلع الآیات.
قل روح الاعمال هو رضائی و علّق کلّ شئ بقبولی إقرؤا الاواح لتعرفوا ما هو المقصود فی کتب الله العزیز الوهاب.
من عرفنی یقوم علی خدمتی بقیام لا تقعده جنود السموات والارضین.
لیس لمطلع الامر شریک فی العصمة الکبری إنه لمظهر یفعل ما یشاء فی ملکوت الانشاء قد خصّ الله هذا المقام لنفسه و ما قدّر احد نصیب من هذا الشأن العظیم المنیع.
اذکر من کان اعظم منک شأنا و اکبر منک مقاما أین هو ما عنده انتبه و لا تکن من الراقدین.
زیّنوا رؤوسکم باکلیل الامانة والوفاء و قلوبکم برداء التقوی و السنکم بالصدق الخالص و هیاکلکم بطراز الآداب کلّ ذلک من سجیة الانسان لو انتم من المتبصّرین.
کونوا مظاهر الاستقامة بین البریة علی شأن لا تمنعکم شبهات الذین کفروا بالله اذ ظهر بسلطان عظیم.
إیّاکم أن تستعملوا ما تکسل به هیاکلکم و یضرّ ابدانکم انّا ما اردنا لکم الّا ما ینفعکم یشهد بذلک کل الاشیاء لو انتم تسمعون.
بگو ای اهل بها در سبیل نفوسی که اقوال و اعمالشان مخالف یکدیگر است سالک نشوید.
یابن الوجود حاسب نفسک فی کل یوم من قبل أن تحاسب.
صدق و راستی اساس جمیع فضائل انسانی است اگر نفسی از آن محروم ماند از ترقی و تعالی در کلیه عوالم الهی ممنوع گردد.
قل یا قوم زیّنوا لسانکم بالصدق و نفوسکم بالامانة.
کونوا فی الطرف عفیفا و فی الید امینا و فی اللسان صادقا و فی القلب متذکّرا.
لسان شفقت جذاب قلوب است و مائده روح و به مثابه معانی است از برای الفاظ و مانند افق است از برای اشراق آفتاب حکمت و دانایی.
ای احبای الهی در این دور مقدس نزاع و جدال ممنوع و هر متعدی محروم.
به اظهار دوستی و محبت که فقط با الفاظ باشد قانع نشوید ، قلبتان را با محبت خالصانه نسبت به تمام افرادی که در راهتان می گذرند مشتعل سازید.
فکر جنگ را با فکر قویتر صلح مقاومت کنید فکر نفرت را با فکر قویتر عشق مقابله کنید.
غیبت سراج منیر قلب را خاموش نماید و حیات دل را بمیراند.
لا تنفّس بخطاء احد مادمت خاطئا.
یابن الوجود کیف نسیت عیوب نفسک واشتغلت بعیوب عبادی. من کان علی ذلک فعلیه لعنة منّی.
حالت مناجات بهترین حالات است زیرا انسان با خدا الفت می نماید.
یابن الروح فی اول القول املک قلبا جیدا حسنا منیرا لتملک ملکا دائما باقیا ازلا قدیما.
یابن الوجود لا تنسب الی نفس ما لا تحبه لنفسک و لا تقل ما لا تفضل هذا امری علیک فاعمل به.
یابن الوجود اعمل حدودی حبا لی ثم انه نفسک عما تهوی طلبا لرضائی.
یابن الوجود استشهد فی سبیلی راضیا عنی و شاکرا لقضایی لتستریح معی فی قباب العظمة خلف سرادق العزة.
علت آفرینش ممکنات حب بوده.
یابن الوجود لا تشتغل بالدنیا لأن بالنار نمتحن الذهب و بالذهب نمتحن العباد.
یابن الانسان لا تحزن الا فی بعدک عنا و لا تفرح الا فی قربک بنا والرجوع إلینا.
وقتی که انسان مفتون حب دیگری گردد ممکن نیست از ذکر آن معشوقش سکوت اختیار کند پس چقدر صعب است برای انسانی که مفتون محبت الله باشد و از ذکر او دم فرو بندد.
یابن النور إنس دونی و آنس بروحی هذا من جوهر امری فاقبل إلیه.
توکلی علی الله واترکی ارادتک و تمسّکی بارادة الله و دعی رضائک و خذی رضاءالله.
خداوند دعای هر بنده ای را اجابت می نماید اگر به حالت تضرع و ابتهال باشد.
اتلوا آیات الله فی کل صباح و مساء إن الذی لم یتل لم یوف بعهد الله و میثاقه و الّذی اعرض عنها الیوم إنه ممّن اعرض عن الله فی ازل الآزال اتّقن الله یا عبادی کلّکم اجمعون.
موسیقی از فنون ممدوحه درگاه کبریاست.
موت از برای موقنین به مثابه کأس حَیوان است فرح بخشد و سرور آرد و زندگانی پاینده عطا فرماید.
مقصود از آفرینش عرفان حق و لقای او بوده و خواهد بود.
آسایش هنگامی دست دهد که هر کس خود را نیک خواه همه روی زمین بداند.
ای عباد پرهای خود را به طین غفلت و ظنون و تراب غل و بغضاء میالائید تا از طیران در آسمانهای قدس عرفان محروم و ممنوع نمانید.
سبیل کل به ذات قدم مسدود بوده و طریق کل مقطوع خواهد بود.
حضرت موجود می فرماید انسان را به مثابه معدن که دارای احجار کریمه است مشاهده نما به تربیت جواهر آن به عرصه شهود آید و عالم انسانی از آن منتفع گردد.
لیس لأحد أن یفتخر علی احد کل ارقّاء له و ادلّاء علی أنه لا اله الا هو انه کان علی کل شیء حکیما.
أن یا ایها المسافر الی الله خذ نصیبک من هذا البحر و لا تحرم نفسک عما قدر فیه و کن من الفائزین و لو یرزقنّ کل من فی السموات و الارض بقطرة منه لیغنینّ فی انفسهم بغناء الله المقتدر العلیم الحکیم. خذ بید الانقطاع غرفة من هذا البحر الحیوان ثم رشّح منها علی الکائنات لیطهّرهم عن حدودات البشر و یقرّبهم بمنظرالله الاکبر هذا المقام المقدس المنیر.
یابن البیان وجه بوجهی و اعرض عن غیری لأن سلطانی باق لا یزول ابدا و ملکی دائما لا یحول ابدا و ان تطلب سوائی لن تجد لو تفحّص فی الوجود سرمدا ازلا.
الانقطاع شمس اذا اشرقت من افق سماء نفس تنخمد فیها نار الحرص والهوی کذلک یخبرک مالک الوری ان انتم من العارفین إن الذی فتح بصره بنور العرفان ینقطع عن الامکان و ما فیه من الاکوان طوبی لمن تنوّر بانوار الانقطاع إنه من اهل سفینة الحمراء.
تذلذل و انکسار تاج وهاج عبدالبها است.
جهد کن که شاید نفسی را به شریعه رحمن وارد نمایی این از افضل اعمال عند غنی متعال مذکور.
تا الله الحق من یفتح الیوم شفتاه فی ذکر اسم ربّه لینزل علیه جنود الوحی عن مشرق اسمی الحکیم العلیم.
من اراد التبلیغ ینبغی له أن ینقطع عن الدنیا و یجعل همّه نصرة الامر فی کل الاحوال.
مثل اریاح باش در امر فالق الاصباح چنانچه مشاهده می نمایی که اریاح نظر به مأموریت خود بر خراب و مأمور مرور می نماید نه از مأمور، مسرور و نه از خراب ، محزون و نظر به مأموریت خود داشته و دارد. احباء حق هم باید ناظر به اصل امر باشند و به تبلیغ آن مشغول شوند لله بگویند و بشنوند هر نفسی اقبال نمود آن حسنه به او راجع و هر نفسی که اعراض نمود جزای آن به او واصل.
قل اذ جاء النصر کل یدعون الایمان و یدخلون فی امرالله طوبی للذین هم استقاموا علی الامر فی تلک الایام التی فیها ظهرت الفتنة من کل الجهات.
اذکرنی فی ارضی لأذکرک فی سمائی لتقرّبه عینک و تقرّ به عینی.
اهم مقاصد ، نشر محبت الله و الفت و اتحاد بین نفوس است این است امتیاز انسان از حیوان.
إن ظهرت کدورة بینکم فانظرونی امام وجوهکم و غضّوا البصر عمّا ظهر خالصا لوجهی و حبا لامری المشرق المنیر.
نام من عبدالبهاء است صفت من عبدالبهاء است حقیقت من عبدالبهاء است نعت من عبدالبهاء است. رقیت به جمال قدم ، اکلیل جلیل وتاج وهاج من است و خدمت به نوع انسان آیین قدیم من ... نه اسمی دارد نه لقبی نه ذکری خواهد نه نعتی جز عبدالبهاء این است آرزوی من این است اعظم آمال من این است حیات ابدی من این است عزت سرمدی من.
منتهی فیض الهی که برای عباد مقدر شده لقاءالله و عرفان اوست که کل به آن وعده داده شده اند و این نهایت فیض فیاض قدم است برای عباد او و کمال فضل مطلق است برای خلق او.
آسمان خرد به دو آفتاب روشن : بردباری و پرهیزگاری.
حکیم دانا و عالم بینا دو بصرند از برای هیکل عالم. إن شاءالله ارض از این دو عطیه کبری محروم نماند و ممنوع نشود.
یا حبیبی در جمیع احوال انسان باید متشبث شود به اسبابی که سبب و علت امنیت و آسایش عالم است.
آنچه در این روز پیروز شما را از آلایش پاک نماید و به آسایش رساند همان راه راست بوده و خواهد بود.
چه شبها که رفت و چه روزها که در گذشت و چه وقتها که به آخر رسید و چه ساعتها که به انتها آمده و جز به اشتغال دنیای فانی نفسی برنیامد. سعی نمایید تا این چند نفسی که باقی مانده باطل نشود.
عمرها چون برق می گذرد و فرقها بر بستر تراب مقر و منزل گیرد دیگر چاره از دست رود و امور از شست. شمع باقی بی فانوس روشن و منیر گشته و تمام حجبات فانی را سوخته.
ای بندگان نه هر تن دارای روان است و نه هر کالبد دارای جان. امروز دارای روان تنی است که به جان آهنگ کوی جانان نموده. انجام هر آغاز امروز است خود را کور مکنید دوست یکتا نزدیک است خود را دور منمائید.
ای بندگان روزگار بنگاه دیوان است خود را از نردیکی او نگاه دارید. دیوان گمراهانند که در خوابگاه فراموشی با کردار تباه آرمیده اند. خواب آنها خوشتر از بیداری است و مردن آنها دلکش تر از زندگی.
ای بندگان از خواهشهای خود بگذرید و آنچه من خواسته ام آن را بخواهید راه بی راهنما نروید و گفتار هر راهنما را نپذیرید. بسیاری از راهنمایان گمراهانند و راه راست را نیافته اند. راهنما کسی است که از بند روزگار آزاد است و هیچ چیز او را از گفتار راست باز ندارد.
ای بندگان راستی پیشه کنید و از بیچارگان رو بر مگردانید و نزد بزرگان مرا یاد نمایید و مترسید.
امروز مرد دانش کسی است که آفرینش او را از بینش باز نداشت و گفتار او را از کردار دور ننمود مرده کسی که از این باد جانبخش در این بامداد دلکش بیدار نشد و بسته مردی که گشاینده را نشناخت و در زندان آز سرگردان بماند.
ای بنده یزدان از بیگانگان بیگانه شو تا یگانه را بشناسی بیگانگان مردمی هستند که شما را از یگانه دور می نمایند.
مردمان مرده را انگار ، به زندگان بیامیز. هر یک از مردمان جهان که بوی خوش جانان را در این بامداد نیافت از مردگان محسوب.
و اورشلیم ، عکا و قدس و حول اوست و همچنین صهیون محلی است در این اراضی و همچنین محلی است در قدس.
از جمله ناصر حق بیان بوده و هست. در این ظهور اعظم ، اعمال و اخلاق جنود حقند و به نصرت مشغول. بیان اگر به اندازه گفته شود رحمت الهی است و اگر تجاوز نماید سبب و علت هلاک.
بلی انسان عزیز است چه که در کل آیه حق موجود ولکن خود را اعلم و ارجح و افضل و اتقی و ارفع دیدن خطائیست کبیر. طوبی از برای نفوسی که به طراز این اتحاد مزینند.
و در کل حین متمسک باشید به امری که سبب اعلاء کلمة الله گردد. اعمال طیبه و اخلاق مرضیه جندالله اند در این ظهور اعظم و همچنین کلمه طیبه مبارکه ، این جنود جذاب قلوبند و فاتح ابواب مدائن ، این سلاح احدّ از سلاح عالم است.
قسم به انوار آفتاب حقیقت که اگر الیوم از نفسی امری فوت شود هرگز بر تدارک آن مؤید نشود.
عزت و سعادت هر ملتی در آن است که از افق معارف چون شمس مشرق گردند هل یستوی الذین یعلمون والذین لا یعلمون و شرافت و مفخرت انسان در آن است که بین ملأ امکان منشأ خیری گردد. در عالم وجود آیا نعمتی اعظم از آن متصور است که انسان چون در خود نگرد مشاهده کند که به توفیقات الهیه سبب آسایش و راحت و سعادت و منفعت هیئت بشریه است لا والله بلکه لذت و سعادتی اتم و اکبر از این نه.
چقدر انسان شریف و عزیز است اگر به آنچه باید و شاید قیام نماید و چقدر رذیل و ذلیل است اگر از منفعت جمهور چشم پوشیده در فکر منافع ذاتیه و اغراض شخصیه خود عمر گرانمایه را بگذراند.
نصایح الهیه مائده معنویه است که از سماء مشیت رحمانیه نازل شده.
آنچه الیوم افضل اعمال است استقامت بر امرالله و متابعت اوامر اوست.
قسم به آفتاب افق معانی که از برای حق جنتهای لا عدل لها بوده و خواهد بود ولکن در حیات اولی مقصود از جنت ، رضای او و دخول در امر او بوده و بعد از ارتقای مؤمنین از این دنیا به جنات لا عدل لها وارد و به نعمتهای لا یحصی متنّعم و آن جنان ثمرات افعالی است که در دنیا به آن عامل شده اند.
باری جنت و نار در حیات ظاهره ، اقبال و اعراض بوده و خواهد بود و بعد از صعود روح به جنات لا عدل لها و همچنین به نار لا شبه لها که ثمره اعمال مقبل و معرض است به آن خواهند رسید ولکن نفسی جز حق ادراک آن مقامات ننموده و نخواهد نمود.
محاربه و مجادله اسّ زحمت و مشقت است.
کردار نیک گواه راستی گفتار است.
اما امری که در ظاهر و باطن سبب حفظ و منع است خشیة الله بوده و هست اوست حارس حقیقی و حافظ معنوی.
و اینکه از حین ارتفاع امرالله سؤال نموده بودید إنّ له وقت مخصوص فی کتاب الله. ولکن این ایام افضل بوده و هست چه که ظلم ظالمین و انکار علما و اعراض و اعتراض جهلا به منزله مصفّی ، آنچه خالص است وارد می شود و اجرام از دخول ممنوع. قدر این ایام را باید بدانیم ، محبت و الفت و عرفان این ایام را لذت دیگر و روح دیگر است. در ایام ارتفاع امر و غلبه ظاهره ، هر نفس مردوده ادعای ایمان می نماید.
الیوم باید احبای الهی به شأنی در مابین عباد ظاهر شوند که جمیع را به افعال خود به رضوان ذوالجلال هدایت نمایند.
به سه چیز دیدار دست دهد و رستگاری پدیدار شود ؛ پاکی دل و دیده و پاکی گوش از آنچه شنیده.
ایام غلبه ظاهریه خواهد آمد ولکن این لذت را نخواهد داشت.
الیوم دین الله و مذهب الله آنکه طرق متعدده و سبل مختلفه را سبب بغضا ننمایند.
قل یا قوم دعوا الرذائل و خذوا الفضائل کونوا قدوة حسنة بین الناس و سحیفة یتذکر بها الناس من قام لخدمة الامر أن یصدع بالحکمة و یسعی فی ازالة الجهل عن بین البریة. قل ان التحدوا فی کلمتکم و اتفقوا فی رأیکم واجعلوا اشراقکم افضل من عیشکم و غدکم احسن من امسکم. فضل الانسان فی الخدمة والکمال لا فی الزینة و الثروة والمال. اجعلوا اقوالکم مقدسة عن الزیغ والهوی و اعمالکم منزهة عن الریب والریا. اجتنبوا التکاهل والتکاسل و تمسکوا بما ینتفع به العالم من الصغیر والکبیر والشیوخ والارامل.
باید کل الیوم به اسبابی تمسک نمایند که سبب اصلاح عالم و دانایی امم است و دانایی اسبابی است که انسان را حفظ نماید از آنچه سزاوار نبوده و همچنین تعلیم نماید به آنچه که منفعتش شامل او و اهل عالم گردد.
حال وقت اثمار و اوراق است و اثمار سدره انسانی اعمال طیبه و اخلاق مرضیه بوده و هست.
امروز اهل بها نفوسی هستند که از غیرالله خود را فارغ و آزاد مشاهده نمایند.
طوبی از برای نفسی که رأسش به اکلیل تقوی مزیّن است و هیکلش به طراز عدل و انصاف.
امروز هر نفسی به اصغاء ندای الهی فائز شد باید به اخلاق مرضیه و اعمال پسندیده که از قلم اعلی در کتاب نازل شده تمسک نماید. مقام انسان از اعمال ظاهر و مشهود.
حکیم دانا و عالم بینا دو بصرند از برای هیکل عالم انشاءالله ارض از این دو عطیه کبری محروم نماند و ممنوع نشود.
لحاظ عنایت متوجه علیا بوده و هست و اولیا نفوسی هستند که از ماسوی الله فارغ و آزادند به حبل محبت الهی متمسکند و بما نزل فی کتاب عامل و بر امر به شأنی مستقیمند که از برای ملحدین و ناعقین و خادعین مجال ذکر نبوده و نیست در ظل علم إنی أنا الله ساکنند و به صریر قلم اعلی زنده و مسرور. ایشانند عبادی که وصفشان در کتب الهی از قبل و بعد مذکور. از کوثر بیان نوشیده اند و از رحیق مختوم قسمت برده اند ضوضاء عالم نزدشان احقر از طنین ذباب ، لله راجعند و الی الله راجع.
هر امری را فنا اخذ نماید مگر امری که لله گفته شود و عملی که لله ظاهر گردد او را فنا اخذ ننماید.
بگو ای دوستان خود را از دریای بخشش یزدانی دور منمائید چه که امر بسیار نزدیک آمده آنکه نهان بود آمده و خوب آمده. بر یک دستش آب زندگانی و بر دست دیگر فرمان آزادی. بگذارید و بگیرید : بگذارید آنچه در جهان دیده می شود و بگیرید آنچه را که دست بخشش می بخشد. آمده آنچه چشم روزگار مانند آن ندیده.
امروز مهتر کسی است که دید و آگاه شد و کهتر کسی که گفتار دانا را نیافت و دوست تازه را در جامه تازه نشناخت.
بسم الله الابهی ، مقصود از کتابهای آسمانی و آیات الهی آنکه مردمان به راستی و دانایی تربیت شوند که سبب راحت خود و بندگان شود. هر امری که قلب را راحت نماید و بر بزرگی انسان بیفزاید و ناس را راضی دارد مقبول خواهد بود. مقام انسان بلند است اگر به انسانیت مزیّن والا پست تر از جمیع مخلوق مشاهده می شود. بگو ای دوستان امروز را غنیمت شمرید و خود را از فیوضات بحر تعالی محروم ننمائید. از حق می طلبم جمیع را به طراز عمل پاک و خالص در این یوم مزین فرماید انه هو المختار.
آنچه از مصدر امر نازل شده محض خیر است از برای من علی الارض ، کل باید به مثابه جناح باشند از برای یکدیگر ، فخر انسان در حکمت و عقل و اخلاق حسنه بوده نه در جمع زخارف و کبر و غرور. کل از تراب مخلوق و به او راجع. ای اهل بها زینت انسان به اسباب دنیا نبوده بلکه به عرفان حق عز اعزازه و علوم و صنایع و آداب بوده. شما لئالی بحر احدیتید در لؤلؤ ملاحظه کنید که صفا و عزت او به نفس او بوده اگر او را در حریرهای بسیار لطیف بگذارند آن حریر مانع ظهور طراوت و لطافت او خواهد شد زینت او به نفس اوست کسب این زینت نمائید و از عدم اسباب ظاهره محزون نباشید.
عندالله غنی آن است که لؤلؤ حب الهی در خزانه قلبش مکنون شود و مسرور آن است که به یادش از جمیع عالمیان منقطع گردد.
اثمار سدره انسانی ، اعمال طیبه و اخلاق مرضیه بوده و هست.
ثمره وجود بنی آدم ، عرفان حق و نصرت امر بوده هرنفسی به آن فائز به کل خیر فائز است و خدمت ، تبلیغ امر الهی است به حکمت محضه چنانچه در کل الواح نازل شده.
قلب باید از شئونات نفس و هوی مقدس باشد چه که سلاح فتح و سبب اولیه نصر ، تقوی الله بوده وهست. باری روح قلب معرفة الله است و زینت او اقرار بأنه یفعل ما یشاء و یحکم ما یرید و ثوب آن تقوی الله و کمال آن استقامت.
دنیا نمایشی است بی حقیقت و نیستی است به صورت هستی آراسته ، دل به او مبندید و از پروردگار خود مگسلید و مباشید از غفلت کنندگان.
اثمار سدره وجود ، امانت و دیانت و صدق و صفا و اعظم از کل بعد از توحید حضرت باری جلّ و عزّ ، مراعات حقوق والدین است.
مردمان را مرده انگار به زندگان بیامیز هر یک از مردمان جهان که بوی خوش جانان را در این بامداد نیافت از مردگان محسوب.
و مقصود از جبابره و فراعنه در جمیع مقامات علمائی هستند که سبب احتجاب خلق شده اند و بر حق جل جلاله فتوا داده اند ولکن غافل که آخر امرشان به کجا منجر خواهد شد. عنقریب از برای کلب مقام و عزّی مشاهده شود و از برای آن نفوس ابدا نخواهد شد.
سبحانه سبحانه از او می طلبیم عباد خود را مؤید فرماید بر دو امر بزرگ بعد از عرفان ذات مقدس و استقامت بر آن : عبراتی که از خشیة الله نازل شود و قطرات دمی که در سبیلش بر خاک ریزد. این دو امر لازال لدی العرش مقبول بوده و هست و چون ثانی نهی شد ، ثالثی بر مقامش نشست و آن انفاق عمر است در سبیل شناسایی او. بشناسد و بشناساند.
اقلا این قدر از انوار صبح جبین و ظهور یوم مبین اخذ نمایند که ظاهر و باطن خود را متحد نمایند. از علوّ تجرید و سموّ توحید و تنزیه کبری و تقدیس عظمی گذشتیم. حال سعی بلیغ و اهتمام منیع نمایند که اسرار باطن ، مخالف اعمال ظاهر و افعال ظاهر ، معارض اسرار باطن نباشد.
لعمرالله مظلومیت بسیار محبوب است کوثر عرفان رحمانی را پنهانی بنوش و قدر بدان. ایام غلبه ظاهریه خواهد آمد ولکن این لذت را نخواهد داشت و اگر درست ملاحظه کنی عظمت امر را با حالت مذکوره مشاهده نمائی این است بیان احلی که از قلم اعلی جاری شد.
امروز نفوسی که از این بحر آشامیده اند باید خود را در مقامی مشاهده کنند که جمیع من علی الارض قادر نباشند بر تکلّم نزد ایشان چه جای آن که سبب گمراهی شوند.
انسان ، بالفعل باید آیت رحمان باشد و رایت یزدان ، هر که خود را نپسندد آیت رحمان است و هر نفسی از خود راضی مظهر شیطان است.
بگو ای اهل بها عالم را مانند کتابی مشاهده نمایید و به خط جلی تغییر و فنا و اختلاف و انقلاب در او نوشته شده. فی الحقیقه هر ورقی از اوراق او و هربقعه از بقاع او و هر شجری از اشجار او ندا می کند و می گوید در تغییرات من ملاحظه کنید و پند گیرید و در فنای ظهورات من تفکر کنید و آگاه شوید که شاید نعم باقیه الهیه را به این اشیای فانیه تبدیل ننمائید.
هیچ کائنی از کائنات ، مواهب الهیه را از دست ندهد جز انسان که ... از نادانی به دام و شست ( کمند ) افتد.
ضرب وشتم و جنگ و جدال و قتل و غارت ، کار درنده های بیشه ظلم و نادانی است اهل حق از جمیع آن مقدس و مبرّا.
زنهار زنهار از این که نفسی خاطری بیازارد ولو بدخواه و بد کردار باشد.
کل را به حکمت امر نمودیم و حکمت ، اعمال و اخلاقی است که ناس را به بحر اعظم نزدیک نماید و سبب تشویق کل گردد.
از هر نفسی لوجه الله عملی ظاهر شود که سبب هدایت خلق گردد آن عمل لایق اثبات است و به شهادت این مظلوم محو آن را اخذ ننماید و تغییر به آن راه نیابد.
امانت از برای مدینه انسانیت به مثابه حصن است و از برای هیکل انسانی بمنزله عین ، اگر نفسی از او محروم ماند در ساحت عرش نابینا مذکور و مسطور است.
امروز عالِم کسی است که به عرفان حق فائز گشت و متقی نفسی است که نفس را از مالا یحبّه الله باز داشت و مجاهدین قومی هستند که به کتاب مبین تمسک جسته اند. هر نفسی مشیت و اراده خود را در مشیت و اراده حق فانی نمود یعنی به رضای حق فائز شد او از شهدا در صحیفه حمرا مذکور و مسطور است.
لَو أرادت غلة أن یفسّر القرآن من ذکر باطنه و باطن باطنه لتقدر لأنّ السّر الصّمدانیة قد تلجلج فی حقیقة الکائنات. چون مور ضعیف را چنین استعداد لطیف حاصل دیگر معلوم است که در ظلّ فیوضات جمال قدم روحی لاحبّائه الفدا چه عون و عنایت حاصل گردد و چه تأیید و الهام متواصل شود.
جنت لسان ذکر رحمان است و جنت قلب حب او.
سراج عالم دانایی است و نور آن بینایی.